جدول جو
جدول جو

معنی کجاوه نشین - جستجوی لغت در جدول جو

کجاوه نشین
(پَ کَ نُ / نِ / نَ)
کسی که در کجاوه نشیند. (ناظم الاطباء). آنکه در کجاوه قرار گیرد و سفر کند: کجاوه نشینی را شنیدم که با عدیل خود میگفت. (گلستان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آنکه در محل اجاره ای به سر می برد و به صاحب خانه اجاره بها می دهد، مستاجر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرایه نشین
تصویر کرایه نشین
مستاجر، آنکه خانه، دکان یا چیز دیگر را اجاره کند، اجاره کننده، اجاره دار، اجاره نشین
فرهنگ فارسی عمید
مستأجر.
- امثال:
اجاره نشین خوش نشین است، یعنی مستأجر هر جا را که نپسندد به آسانی تواند ترک کردن وجای دیگر اجاره کردن
لغت نامه دهخدا
(نَ تَ / تَ / نَ شِ تَ / تِ)
کنایت از زاهد. عابد:
سجاده نشینی که مرید غم او شد
آوازه اش از خانه خمار بر آمد.
سعدی (طیبات).
آنانکه ریاضت کش و سجاده نشینند
گو همچو ملک سر بسماوات بر آرید.
سعدی (غزلیات).
عافیت چشم مدار از من سجاده نشین
که دم از خدمت رندان زده ام تا هستم.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(پَ یُ / یَ بَ)
اجاره نشین. (یادداشت مؤلف). آنکه در خانه و جایی که کرایه کرده است اقامت کند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِرْ)
گوشه نشین. انزواطلب، ساحل نشین. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تَ فُ)
کسی که در کوه ساکن باشد. آنکه در کوهستان زندگی کند: شکانیان، قومی شبانکارۀ کوه نشین اند. (فارس نامۀ ابن البلخی ص 167).
ایمن از کوه نشینان به گذر
باد آبان شوم ان شأاﷲ.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از اجاره نشین
تصویر اجاره نشین
مستاء جر آنکه در خانه و ملک دیگری جای گزین میشود: (اجاره نشین خوش نشین است) (مثل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجاده نشین
تصویر سجاده نشین
زاهد، عابد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرایه نشین
تصویر کرایه نشین
سلاک نشین آنکه در خانه و جایی که کرایه کرده اقامت کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجاره نشین
تصویر اجاره نشین
((اِ زِ))
رخصت دادن، رخصت، گواهی صلاحیت دادن فتوی به کسی از طرف یک عالم، آن که در محل اجاره ای زندگی می کند، مستأجر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرایه نشین
تصویر کرایه نشین
((~. نِ))
مستأجر
فرهنگ فارسی معین
اجاره دار، کرایه نشین، مستاجر
متضاد: موجر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
عابد، زاهد، نمازی
فرهنگ واژه مترادف متضاد